Page images
PDF
EPUB

و نامش از جریده ملازمان پاک نمودم یکی از یاران او که در زمره سپاهیان بود او را ازین حال آگاهی داد کونت با چشم گریان و سینه بریان بخدمت سالار شتافت و عذر اضطرار و اضطراب را وسیله عفو جرایم خود ساخت مارشال بعد آگاهی برکیفیت حال باز بخده تش سرفراز کرد و از درد پدري و شفقت جگري نصیحتش آغاز كونت اشک ندامت بارید و نگاه می برپشت پای میداشت آخرالامر نصیحت پدر را فرمان پذیر گردید.

[merged small][merged small][ocr errors][merged small]

آورده اند که باري مستر فاکس به ندیمان خود فرمان کرد که غرائب و عجایب در جهان بسیار است و اعجوبه و اضحونه در زمان بیشمار هرکس که دیده و شنیده باشد عرض دارد که از شنیدن آن عبرت توان گرفت و نصیحت توان پذیرفت لارد ناتهه وزير خوش تقرير بهاي ادب با ستاد و لسان فصاحت بیان بکشاد و گفت که در ملك زنگیان و سم است که در دیوانخانه دوازده خم کلان میدارند و نصف پر از آب و نصف خالی میگمارند هنگام مشورت و مصلحت امور مملکت مدیران و مشاور آن گرد آن خم جمع میشوند و دستور الملك سرتا پابرهنه درخم میرود و تازنخ خود را فرومی برد و هريك نزد خم جست میکنند و مانند وزیر تاذقن بآب فرو میروند و کنکاش به جامي آرند و مصلحت را قرار میدهد فاکس از استماع این سخن تبسم فرمود و هرکس بخنده درآمدند وزیر گفت جای تبسم نیست که در جهان عجایب زیاده تر ازین است

portunity to shew his bravery." These words being reported to the count, he ran to the general's tent, and expressed his repentance with tears full of gratitude and affection. The marshal reproved him with a paternal severity, and the reproof made such an impression, that, during the rest of the campaign, this young officer signalized himself by the bravest actions, and became at length one of the ablest commanders of the age.

XXXIII.

BON MOT OF MR. FOX.

"THERE can be nothing more ridiculous," said the late Lord North, one day, "than the manner in which the council of state assemble in certain negro nations. In the council chamber are placed twelve large jars half-full of water. Twelve councillors of state enter naked; and stalking along with great gravity, each leaps into his jar, and immerses himself up to the chin ; and in this pretty attitude, they deliberate on the national affairs."

"You do not smile," continued the minister, addressing himself to Mr. Fox.-" Smile!" said Charles, "No; I see every day things more ridi

فاکس گفت ازین هم عجیب و غریب تر دیده گفت بلی دیده ام که بملكي از خمهای پر آب محفلها میسازند و شادیها میکنند *

۳۴

گویند که

قصه لطیفه شاه سلیمان

چون سلطان سلیمان فرمان رواي ملک ترکستان

بردیار هنگري تاخت و شهر بلگرید را در تحت حکومت خود ساخت از معائنه اوضاع قلاع و بلاد رویش چون گل بشگفت و هواي خود بيني در دماغش پیچید و قدم از جاده راستی برگردانید داد عیش دادن گرفت و بداد خلایق کم رسیدن از هر طرف مفسدان و برآوردند و فتنه خوابیده را بیدار کردند باري طائفه دزدان بردهی بر زدند و قریه را بغارت بردند زني بيوه از جمله ستم رسيدگان پیش شاه فریاد برآورد که مایه زندگانی این ضعيفه از گاو بقره بود روزی چند میگذرد که دزدان بر قریه ام تاختند و دهقان را بيمايه ساختند خدا را رحمی بفرما و نقدي بنما ملک گفت شب چرا بغفلت روز ميكني و نقد از دست می افگنی گفت باعتماد انکه وجود با وجود بادشاه را براي پاسبانی آفریده اند و ذات با برکات شاه از بهر شباني طوائف انام گزيده ملك را این لطیفه پسند آمد زن را مال بیگران عطا فرمود و از حاجتش آزاد نمود و جماعتی را بر تاراج دزدان تعین ساخت و بیخ و بنیاد انها برانداخت . هر که بر آواز بربط و خنده طفل خنده زند و بحقارت

• پند *

نظر کند از و حذر کن که مجنون است و کردارش جهل و جنون

[ocr errors]

culous than that."-" More ridiculous!" returned

his Lordship, with an air of surprise.

66

"Yes!"

answered the other ;-" a country where the jars alone sit in council."

XXXIV.

ANECDOTE OF THE EMPEROR SOLYMAN.

THE Emperor Solyman, that haughty sovereign of the Turks, whose talents were so great, and whose ambition was without bounds, in his attack on Hungary, took the city of Belgrade, which was considered as the bulwark of Christendom. After this important conquest, a woman of low rank approached him, and complained bitterly that some of his soldiers had carried off her cattle, in which consisted the whole of her wealth. "You must, then, have been in a very deep sleep," said the Sultan, smiling, “if you did not hear the robbers.""Yes, my sovereign," replied she, " I did sleep soundly; but it was in fullest confidence that your highness watched for the public safety." The prince, who had an elevated mind, far from resenting this freedom, made her ample amends for the loss which she had sustained.

[ocr errors][merged small]

آورده اند که هرگاه شاه محمد هند و پارس را فتح کرد و در تصرف خود درآورد اراده ملک مغرب که از مدت تصمیم کرده بود فاسد نمود زني پيش او حاضر شد و گفت که در ضلع عراق پارس و هزنان پسرم را کشتند و متاعش بغارت بردند ملك گفت از ملک دور دست چگونه داد گرفته شود زن گفت شاه والي اين ملك دور و دراز چگونه شدند ملک بخندید و بداده مظلومه رسید

۳۶

قصه تا جدار پروس

نقل کنند که تاجدار ملک پروس شبی در گوشکی رخت راحت کشاده بود و صره پراز دینار درانجا نهاده یکی از ملازمان سلطان درانجا گذر کرد و شاه را بخواب دیده در می چند بدزدید و برفت ملك چون بیدار شد دهان صره کشاده یافت یقین دانست که خیانت بکار برده اند نگهبان را طلب فرمود و خشم و عتاب نهایت نمود و گفت چندانکه توانی دزد را پیدا کن و الاسزای غفلت خواهی یافت و تا وان هم از تو گرفته خواهد شد بیچاره پیش یاران خود آمد و انچه برو گذشته بود بمیان نهاد همه ها در تجسس

« PreviousContinue »